وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم :
باشد برای روز مبادا !
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد !
* * *
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها...
هر روز بی تو
روز مبادا است !
و قاف
حرف آخرعشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز میشود!
مطالعه صورت گرفته توسط محققان انگلیسی نشان میدهد، تبدیل شدن به یک مدیر موفق یک مسأله ذاتی و ژنتیکی است.
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محققان کالج دانشگاهی لندن (UCL) دو تحقیق گسترده در حوزه سلامت آمریکا را مورد آنالیز دقیق قرار داده و نمونه DNA بیش از چهار هزار نفر را بررسی کردند.
این مطالعه منجر به شناسایی توالی خاص ژنتیکی مرتبط با تصدی موقعیت مدیریت شد.
ژن rs4950 تعیین کننده تمایل فرد به مدیریت یا فرمانپذیری است و بر این اساس، افراد دارای این ژن تا 25 درصد بیش از سایرین دارای نقش نظارتی در محیط کار هستند.
دکتر «ژان مانوئل دنو» محقق ارشد این مطالعه تأکید میکند: ژن rs4950 تعیین کننده توانایی رهبری یا فرمانپذیری یک فرد است و داشتن این ژن، کلید تبدیل شدن به یک مدیر و رهبر موفق محسوب میشود.
با کشف «ژن مدیریت» میتوان افراد مستعد تبدیل شدن به یک مدیر بزرگ را از بدو تولد شناسایی کرد؛ محققان نیز مدعی هستند که شرکت ها در آینده می توانند با انجام تست های ژنتیکی، افراد مستعد برای تصدی مشاغل مهم و مدیریتی را انتخاب کنند.
نتایج بدست آمده در این مطالعه نشان می دهد که مدیران بزرگی مانند مارتین لوتر کینگ، گاندی و نلسون ماندلا نیز احتمالا دارای «ژن مدیریت» بوده اند.
مطالعات بیشتری برای درک تعامل ژن rs4950 با سایر عوامل مانند محیط و آموزه های دوران کودکی باید انجام شود.
نتایج این مطالعه در مجله Leadership Quarterly منتشر شده است.
وقتی می خواهید دنبال غنا بگردید، آن آهنگ را از لحاظ شکل مطالعه نکنید تا بگویید حرام است یا حلال است؛ بلکه آهنگ را به لحاظ محتوا مطالعه کنید . یعنی غنا یک امر محتوایی است ، نه یک امر قالبی.
کیهان فرهنگی مجلد شده سال ٧١ در ویژه نامه دهه فجر یعنی شماره یازدهم سال نهم ، گزیده ای از نظرات رهبر عزیز انقلاب را درباره موضوعات هنری از جمله شعر و موسیقی و قصه و تئاتر و سینما و خود و هنر چاپ شده است .
غنا که در شرع اسلام حرام است ، اشاره به شکل ندارد ؛ بلکه اشاره به محتوا می کند . اصلاً وقتی می خواهید دنبال غنا بگردید ، آن آهنگ را از لحاظ شکل مطالعه نکنید تا بگویید حرام است یا حلال است ؛ بلکه آهنگ را به لحاظ محتوا مطالعه کنید . یعنی غنا یک امر محتوایی است ، نه یک امر قالبی .( در دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی - ٢6/١١/١٣6٠).
در قسمتی دیگر آمده است: آن چیزی که در اسلام حرام است ، غناست نه موسیقی؛ موسیقی هر آهنگ و صدایی است که از حنجره یا از وسیله ای ، به یک شکل حسابشده بیرون می آید اما آن چیزی که حرام است ، نوع خاصی از موسیقی است که غنا باشد .
علت اینکه نظرات [ در باب موسیقی ] ، مختلف است این است که در مورد غنا ، ما آیات و روایات صریحی که مشخص کند غنا چگونه چیزی است نداریم ؛ لذا استنباط فقهی از غنا متفاوت است .
غنا آن چیزی است که مخصوص مجالس لهو باشد . ( صحبت پس از اجرای برنامه سرود خوانی در استانداری شیراز - ٧/٩/١٣66).
آنچه مطرح است ، این است که از قول امام خمینی (ره) نقل شد : ایشان در مورد بعضی از آهنگهایی که حتی با ساز همراه بود فرمودند این مقدار اشکالی ندارد ... چنین استنباط کردیم که نظر امام بر این است که : ساز به طور مطلق حرام نیست و ترانه هم همین طور . یعنی ترانه ای که محتوای درستی دارد و با یک ساز ملایمی همراه است ، این اشکالی ندارد . اما اگر یک ساز جلفی بود و محتوای نادرستی هم داشت، هر کدامش موجب حرمت می شود ( در دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی - ٢6/١١/١٣6٠).
مدیریت بحران بدین معناست : پیش بینی ، تدارک و آمادگی قبلی برای رویارویی و دفع رویدادههایی است که بقاء و حیات سازمان یا بخشی از آن را مورد تهدید جدی قرار می دهد.
گاهي منصفانه و توأم با دقت نظر به حوادث و رويدادهاي واقع شده در تاريخ بشر داشته باشيم. در خواهيم يافت که واقعه کربلا يکي از عظيمترين، بحرانيترين و سخت ترين وقايعي بوده كه اتفاق افتاده است. شرايط و ويژگيهاي اين واقعه از حيث عظمت و بزرگي به گونه اي است كه بحراني نظير آن را نمي توان در طول ادوار گذشته تاريخ يافت. در بسياري از حوادث و وقايع تاريخي معمولاً بحرانها يک وجهي بوده و پس از گذر از يک واقعه چند روزه و از بين رفتن علل و اسباب بروز آن، حواشي حوادث پايان مييابد و بحران خاتمه شده انگاشته ميشود. اما در واقعه کربلا بحران دو وجه و دو دوره زماني داشته كه دوره دوم بسيار سخت تر و دهشتناک تر از دوره اول بوده ( اگرهم بيشتر نباشد کمتر نيست) دورهي اول از آغاز حركت حضرت امام حسين(ع) از مكه و نيمه تمام كردن مراسم حج تا عصر عاشورا و به شهادت رسيدن تمام ياران و انصار و اهل بيت آن حضرت که در بدترين شرايط و به شقاوت ترين وجه ممکن صورت گرفت و در اين دوره تعداد اندکي از ياران عاشق و از جان گذشته به نداي هل من ناصر ينصرني ابا عبدالله لبيک گفتند و در اين راه نيز تا آخرين لحظه، ذرهاي از عقايد خويش عقب ننشستند و به وعده اي که داده بودند عمل کردند و جملگي به شهادت رسيدند.
دوره دوم از عصر عاشورا شروع مي شود و تا جريان اسيري و اعزام کاروان به شام ادامه پيدا مي كندکه در جريان اين سفر پر مشقت و بسيار بحراني مصائب و سختيهاي بسياري بر حضرت زيبنب (س) گذشت که ميزان آن کمتر از دو ه اول نبوده است مديريت بر يک جمعي متشكل از زنها و بچهها و كودكان که تماماً از يک طرف غم ديده و مصيبت زدهاند و از طرف ديگر رفتارهاي ناشايست، اسائه ادب و اذيتهاي مأموراني که وظيفه انتقال آنها را به شام داشتند و همچنين نوع برخورد تحقرآميز و بسيار زشت مردمان شهرها و قبايل مسير حرکت آنها كه اين كاروان اسراء را به چشم يک خارجي نگاه ميکردند وبا زخم زبان و دشنام و .... استقبالي ناشايست از آنها مينمودند از طرف ديگر همه اين مسائل و رفتارها و مشکلات عظيم را در کنار هم بگذاريم بيان از واقعهاي دردناك و اسفناک دارد که در طول تاريخ نيز چنين بحران وحشتناکي بر کسي واقع نشده است. عليرغم همه اين مصائب عظماي بوجود آمده براي كاروان كربلا، براي ادامه روند نهضت كربلا و دستيابي به اهداف عالي ترسيم شده براي آن از سوي ابا عبدالله الحسين(ع)، اين امر، نيازمند مديري توانمند و لايق هست تا بتواند ضمن اداره احسن امور، به خوبي اين حركت عظيم را به جلو برده و به بهترين نحو ممکن رسالت و وظيفه اي را که تعيين و تبيين شده به بهترين وجه ممكن به انجام رساند. رسالتي كه همانا جز تبلغ و بيان واقعيتهاي موجود و مسائلي که بر دين اسلام رفته و انحرافات و ناراستي هايي توسط حکام به ظاهر اسلامي بر جامعه اسلامي ترويج و اعمال شده بود نبوده است. حضرت زينب (س) اين شير زن كربلا به خوبي توانست اين رسالت عظيم را به سرانجام برساند. مؤيد اين ادعا مانايي و پايا بودن حرکت عظيم عاشورا پس از گذشت بيش از هزارسال است که هنوز زنده و پابرجا مانده و مانند چشمهاي جوشان هنوز هم موجب استمرار حرکت عاشورايي در نسل ها و عصرهاي بعد و تا به حال شده است که همه اينها مديون مديريت حضرت زينب بر بحران کربلا ست.
نقش مديريتي حضرت زينب (س) را در دو دوره مذکور به شرح ذيل ميتوان برشمرد:
الف: در دوره اول که بيشتر در نقش معاونت در اداره بحران زير نظر مستقيم حضرت امام حسين(ع) انجام وظيفه مينموده و امور داخلي كاروان را بر عهده داشته و رابط زنان و کودکان اهل خيام و حرم بوده است و طوري در اين حوزه موفق عمل كرد که خيال حضرت امام حسين (ع) با حضور ايشان به ميزان زيادي راحت بوده و آن حضرت در اين زمان بيشتر به رتق وفتق امور جنگ و چگونگي مقابله با لشگريان دشمن و يارگيري مشغول بوده است.
ب: دوره دوم در نقش مدير بحران به ايفاي نقش پرداخته و اين نقش از زماني شروع شده بود كه حضرت امام حسين (ع) به شهادت رسيد و حضرت امام سجاد(ع) که پس از شهادت آن حضرت به امامت رسيده بود به دليل اينكه شديداً به بيماري دچار شده بودند عملا حضرت زينب (س) وظيفه مديريت بر بحران را به عهده گرفته بودند و ايشان مجبور بودند مسير طولاني کربلا تا شام را علي رغم مصائب بوجود آمده مستقيماً تمام مسائل و مشکلات ناشي از آن را مديريت کند. در روايتي از حضرت امام سجاد (ع) وارد شده است که ايشان در جواب سئوالي كه بيشترين رنج و مصيبت را در کجا ديده است فرمودند: الشام الشام الشام، چرا که بيشترين جسارتها و حمله با سنگ و توهين و ناسزاها و دشنام ها و.... در دوره دوم بحران و در زمان مديريت حضرت زينب (س) اتفاق افتاده بود و به همين خاطر مصيبت وارده بر آن حضرت بسيار سختتر از مرحله قبلي بوده است.
با عنايت به مطالب مطروحه فوق ميتوان اذعان داشت كه حضرت زينب (س) در اداره احسن امور و استفاده بهينه از فضاي بسيار خشن موجود در تبليغ بيش از پيش اهداف قيام امام حسين (ع) بسيار موفق عمل كرده و ايشان توانستند با رشادت و شجاعت تمام، ضمن مهار بحران ايجاد شده توسط دشمن، آن را زمينه و فرصتي براي کامل کردن قيام حضرت امام حسين(ع) مبدل نمايند و چه زيبا شاعر گرانقدر در اين خصوص فرمود که : "کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود" و واقعيتش نيز همين موضوع مهم است که مانايي و ماندگاري قيام كربلا تا به امروز مرهون مديريت بسيار قوي حوادث کربلا به ويژه پس از شهادت حضرت امام حسين(ع) و يارانش توسط حضرت زينب (س) بوده است. بر اين اساس مهمترين رمز و راز و علت موفقيت حضرت ايشان در مديريت موفق بحران کربلا را به اختصار به شرح ذيل مي توان ذكر كرد:
۱: اطاعت محض و بدون چون و چراي ايشان از مقام ولايي حضرت امام حسين(ع) و سپس حضرت امام سجاد (ع): تا آنجا که عليرغم اينکه حضرت امام سجاد (ع) در بستر بيماريب ودند ايشان از اين موضوع مهم غافل نشدند و زماني که دشمن قصد حمله به خيام و اهل حرم را براي غارت داشت سريعاً به حضور امام سجاد (ع) مشرف شدند و از ايشان کسب تکليف نمودند که آن حضرت نيز فرمودند: اهل حرم از خيمه ها دور شوند و بعد از آن حضرت زينب فرمودند که کودکان و اهل حرم و زنان براي در امان ماندن از يورش وحشيانه دشمن از خيمه ها دور شدند
۲: استقامت، پايندي و اصرار در دستيابي به اهداف والاي ترسيم شده براي نهضت كربلا: حضرت ايشان همه حوادث و وقايع پيش آمده را فرصتي براي احياي سنت جدّشان حضرت پيامبر (ص) ميدانستند و به بهترين نحو ممكن از آن استفاده مي نمودند و در اين راه هر مصيبت و بلايي که از سوي دشمن ايجاد شده بود به جان دل خريدند و ذرهاي از اهداف خويش عقب نشيني نکردند و تسليم نشدند و با کمال آرامش (در عين وارد شدن شديدترين ضربات روحي و جسمي) با وقايع برخورد نمودند تا آنجا که در برابر يزيد در شام ميفرمايد: "و ما رأيت الا جميلا" همه اين حوادث بوجود آمده در منظر او زيباست چرا که هدفي بزرگ را مد نظر داشتند و هنگام مواجه با مصائب، مصداق اين آيه شريفه بودند: الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا لله وإنا إليه راجعون.1
۳:اجراي دقيق تمام فرامين و دستورات دو امام خويش (حضرت امام حسين و حضرت امام سجاد): هر فرماني را که آن حضرات ميگفتند بدون کم و کاست حضرت زينب (س) آن را عملي و اجرا ميکردند.
۴: شجاعت تمام و بدون ترس و ملاحظه کاري در اظهار عقيده که نمونه آن را در مجلس يزيد ميتوان بر شمرد. حضرت ايشان در برابر دشمني که تمام مردان و حتي كودكان و نوجوانان را در كربلا به شهادت رسانده بود با وجود اين، هيچ ترسي در بيان واقعيات به خود را نمي دهد و به عنوان مبلغي توانمند با بياني شيوا و بسيار دقيق و قوي يزيد را در مجلس فرمايشي رسوا ميکند.
۵: محور قرار گرفتن براي مصيبت ديده گان در بحران:، حضرت زينب(س) فضايي مناسب را فراهم نموده بودند تا همه اهل حرم و خيام به ويژه کودکان و زنان ايشان را به عنوان ملجأ و پناهگاه خويش ميدانستند و همگي در هنگام بروز مشکل به ايشان مراجعه مينمودند و در اوج بحران نيز اين نقش را به خوبي ايفا نمودند.
۶:اطلاعرساني به موقع و مناسب: چه از سوي اهل خيام براي حضرت امام حسين (ع) و چه بعد از شهادت آن حضرت در برخورد با دستگاه يزيد و چه در مواجه با مردمي که براي ديدن اسيران آمده بودند.
۷:بهره گيري از شمشير رساي تبليغ در ادامه روند قيام برادرش:، به همين خاطر است که از حضرت زينب (س) به عنوان اولين مبلغ مهاجر زن ياد ميکنند که نقش عظيمي در انجام رسالت تبليغي و رساندن پيام خون شهداي کربلا را به عهده گرفتند.
۸: داشتن نگاه جامع بينانه به فضاي کربلا:، حضرت زينب (س) در تمام دوران نهضت كربلا از زمان حرکت از مدينه تا شام علاوه بر نظارت و رهنمونسازي اهل بيت و کودکان و زنان، رصد دايمي رويدادها و وقايع اطراف حضر ت امام حسين (ع) را نيز انجام ميدادند و حتي در شرايط سخت نبرد روز عاشورا از درون خيمه به ميدان جنگ نيز نيم نگاهي ميافکندند و در صورت نياز کمک فکري لازم را انجام ميدادند .
۹: مديريت موفق آن حضرت بر افرادي از طبقات مختلف: پير، جوان، نوجوان، کودک، غلام، آزاد، اقوام و نزديكان، غريبهها و ميهمانان و... نشان از قدرت بالاي ايشان در اداره اين جمع متفاوت داشت آن حضرت توانستند در عين کثرت وحدت را در جمع ايجاد کنند .
با تشکر از محققان:زينب ابراهيم آبادي و محمد علی موظف رستمی
اگر مطمئن نیستید به کجا میروید، خطر رسیدن به جای دیگر را باخود همراه دارید.
بس از همین امروز برای آینده خود برنامه ریزی کنیم...
برنامه ریزی
امام علی (ع) میفرماید: هیچ عقل و درایتی چون عاقبتاندیشی نیست. برنامهریزی به معنای پیشبینی عملیات با توجّه به منافع انسانی وغیرانسانی، برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده است؛ به همین سببحضرت میفرماید: دقت و ظرافت در برنامهریزی، از وسیله و امکانات مهمتر است. برنامهریزی نیاز به افق دید دور، روشن و باز دارد که مستلزم نگاهیجستوجوگر به گذشته، نگاهی عمیق به اوضاع حال، تعمقی ژرف در اطراف،و نگاهی بس دوراندیش به آینده است. وظیفه اصلی هر مدیر در تمام سطوح،طراحی محیطی است که اعضا بتوانند در آن به صورت گروهی فعالیت کنند تابه هدف مشخص برسند. برنامهریزی، آینده را به زمان حال میآورد؛ از این رو، میتوانید کاریدرباره آن انجام دهید. برای دست یافتن به هر هدفی، باید پیش از کوششفیزیکی، تلاشی ذهنی (برنامهریزی) انجام شود؛ چرا که برنامهریزی، شالودهمدیریت است. امام علی (ع) در اهمیت برنامهریزی پیش از انجام کارمیفرماید: کسی که بدون آگاهی به عمل میپردازد، همچون کسی است که ازبیراهه میرود و چنین شخصی هر چه جلوتر میرود، از سر منزلمقصود خویش بیشتر فاصله میگیرد و کسی که از روی آگاهی و]برنامه[ حرکت کند، مانند رونده در راهِ آشکار است. گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگارامیرمؤمنان(ع)، در غرب نیز همین مطلب مطرح میشود و میگویند: اگر مطمئن نیستید به کجا میروید، خطر رسیدن به جای دیگر را باخود همراه دارید. بنابراین، آگاهی و تدوین اهداف و برنامهریزی، اولویت خاصی دارند.پس برای انجام هر عملیاتی در سازمان لازم است پیش از آن، برنامهریزیبهدرستی انجام گیرد تا منابع آن تلف نشوند و سازمان بتواند با اثربخشی وکارآیی لازم، به اهداف خود دست یابد. یکی از متفکران علم مدیریت درترسیم اهمیت و نقش برنامهریزی مینویسد: هر کاری که مشکلتر است، برنامهریزی آن واجبتر مینماید. هر چیز که به فکر آید، قابل برنامهریزی است. اگر مسؤولیت برنامهریزی را به بیش از یک نفر بسپاریم، احتمالشکست آن بیشتر است.
مزایای برنامهریزی ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه،انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفتهنماند. همان گونه که اشاره شد، از اصول اساسی در مدیریت، برنامهریزی است.افزون بر این، این اصل برای مسلمانان فریضهای الاهی نیز به شمار میرود.بدبختانه امروزه در برخی از نظامهای موجود اداری، چنین اصلی مهجورمانده است؛ حال آن که امیرمؤمنان علی(ع) درباره برنامهریزی روزانهخطاب به مالک اشتر میفرماید: کار هر روز را در همان روز انجام بده که هر روز را کاری مخصوصبدان است. امروزه در برنامه زمانی مدیران و امور سازمانی آنها چنین دقتی دیدهنمیشود، زیرا به جای این که مدیران با برنامهریزی زمانی دقیق به سراغمشکلات، طرحها و حوادث بروند، مشکلات و حوادث، برنامه زمانی وتکالیف مدیران را مشخص میکنند و این مدیریتِ توأم با هرج و مرج،اسلامی نیست. اکنون به بیان مزایای برنامهریزی میپردازیم: 1. احتمال رسیدن به هدف را بیشتر میکند. 2. بر روی اهداف تمرکز ایجاد میکند. 3. عامل هماهنگیِ افزونتر است. 4. از فشارهای روحی در محیطِ کار میکاهد. 5. به کار، معنا و مفهوم میبخشد. 6. اعتماد به نفس را در مدیریت افزایش میدهد. نکته دیگر این که غفلت از برنامهریزی، انجام کارها از روی شتاب وبیتدبیری را در پی داشته و نتیجهاش شکست است. امام علی(ع) در خصوصتفکر پیش از انجام دادنِ کارها فرمود: اندیشه پیش از اجرای کار، تو را از پشیمانی در امان میدارد.
عوامل شکست برنامهریزیها ـ به کارگیری افراد نامناسب: تدبیر پیران، بالاتر از شمشیر جوانان است. در اجرای هر عملیاتی، افرادی باید به کار گرفته شوند که برای آن کارمناسب باشند. استفاده از افراد نالایق، هر برنامهای را با شکست مواجهمیسازد. ـ عدم آگاهی: عدم شناخت درست از منابع، تواناییها و تغییرهای محیطی، هر برنامهایرا با شکست روبهرو میکند. حضرت امیر(ع) میفرماید: هیچ حرکتی نیست مگر آن که به شناخت آن محتاجی. هر کس کاری را بدون آگاهی انجام دهد، فساد آن از اصلاحش بیشتراست. مدیرانی که با تحوّلات محیط ارتباط مستمر ندارند، قادر به تطبیق نظام باوضع موجود نیستند که نتیجه آن نابودی آن نظام خواهد بود. امام علی(ع) در خصوص ضرورت آگاهی از تحوّلات میفرماید: به خدا سوگند از اخبار و تحوّلات جاری مُلک بیخبر نیستم تا مراغافلگیر کنند. من همچون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم بر درلانهاش او را به خواب برند و سپس دستگیرش سازند. بنابراین، ناآگاهی، به بیدقتی در پیشبینی برنامه منجر خواهد شد.
ـ تضاد و اختلاف نظر در برنامه: قسمتهای گوناگون برنامه باید مکمل و تسهیلکننده هم باشند، و نباید باهم تناقض داشته باشند. ناسازگاری بین افکار، سبب تحلیل و خنثا کردننیروها خواهد شد. حضرت میفرماید: ناسازگاری، رأی و نظر را از بین میبرد.
ـ عدم مشارکت با دست اندرکاران برنامه: قرآن با صراحت میفرماید: چگونه در برابر چیزی که از آن آگاهی نداری، صبر خواهی کرد. برای برنامهریزی و اجرای آن یا اِعمال تغییر و یا اصلاح، باید کارکنان راآگاه و توجیه کنیم و ضرورت تغییر را به آنان بگوییم و نیز افراد را ازمشکلاتی که در صورت انجام نگرفتن تغییرات پدید خواهد آمد، آگاه کنیم وآنها را با فرصتها و تهدیدهای آینده ناشی از استقرارِ وضع موجود آشناسازیم. عدم مشارکت با کارکنان، هر برنامهای را با شکست روبهرو خواهدکرد. امام درباره مشورت و مشارکت با افراد میفرماید: من همه کارها را، جز اسرار جنگ، با شما مطرح میکنم. اشارههای حضرت امیر(ع) به امر مشورت، از سخنان مشهور او است: مشارکت، خوب پشتیبانی است ]هیچ پشتیبانی بهتر از مشاورهنیست[. از امام علی(ع) حدود 58 حدیث در غررالحکم و دررالکلم دربارهمشورت نقل شده که از زوایای گوناگون مدیریتی و سازمانی به آن پرداختهاست.
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»
تا به حال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزامون حصار کشیدیم؟!!!؟
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است وگفت:«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآباید پودر لباسشویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هر بار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
شرح حکایت
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
به وبلاگ خودتون خوش آمدید
پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آن است که بعداز هر زمین خوردنی برخیزی
Victory is not never to fall, It is to rise after every fall
Mahatma Gandhi